حسرت عشق

بارون

همیشه به یادت هستم

اما شاهدی ندارم جز کلاغ بام خانه مان

که او هم حقیقت را به تکه پنیری می فروشد...

+ نوشته شده در یکشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۱ ساعت 23:6 توسط سامان |

حتما تو نظرات جواب بدین...سپاسگذارم..

غیر از این هم اگر بود حتما قید شود...فدا

+ نوشته شده در دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۱ ساعت 0:40 توسط سامان |

تیتر با خودتون

***

+ نوشته شده در شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۱ ساعت 16:20 توسط سامان |

یادمان باشد...

یادمان باشد!

هر پس مونده‌ای که‌ من زمین میندازم قامت یه‌ نفرو خم میکنه...

+ نوشته شده در سه شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۱ ساعت 15:29 توسط سامان |

شایعهههههه

+ نوشته شده در سه شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۱ ساعت 15:25 توسط سامان |

اینم از گلشیفته خانم فراهانی... واقعا که شرم آوره

ایشون تو یه برنامه زنده کمپلت لباساشو از تنش در آورده ..

کارشناسان میگن که از حجاب و اینا بدش میومد...اما طبق تحقیقاتی که بنده انجام دادم

متوجه شدم که ایشون چون از قبل به گرما حساس بوده و چون محیط اون سالن گفتگوی اون شب یا روز گرم

بوده لباساشو در آورده...اصلا نمیدونسته که لباس زیر تنش نیس...

نظر یادتون نره

ادامه نوشته

+ نوشته شده در دوشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۰ ساعت 15:11 توسط سامان |

خداوندا !!! دستهايم خالي است و دلم غرق در آرزوها، يا به قدرت بيکرانت دستانم را توانا کن يا دلم را از آرزوهاي دست نيافتني خالي کن

سلام.از اینکه به این وب اومدین سپاسگذاریم.امیدواریم مطالبش براتون جالب باشه...اگر هم چیزی کمه،همش تقصیر یاس هستش.تو نظرات بگین تا یکم شرمنده بشه بیاد منو کمک کنه.مرسی.

این مطالبی که گذاشتم،ممکنه خودم نگفته باشم،اما دقیقأ همشون حرف دلمه.که نتونستم به قلم بیارمش.امیدوارم خوشتون بیاد.

خدایا وقتی ازم گرفتی و بهم بخشیدی ، فهمیدم که معادله زندگی ، نه غصه خوردن برای نداشته هاست و نه شاد بودن برای داشته ها

...به امید روزی که این تنهایی ها قسمت شود...

اگر
به یادت نمی‌آیم،
دلیل ِ فراموشی تو نیست؛
من،
ترس از ارتفاع دارم

مترسک ناز می کند کلاغ ها فریاد می زنند و من سکوت می کنم.... این مزرعه ی زندگی من است...... خشک و بی نشان

***من همونم كه هميشه غم وغم وغصه اش بيشماره***اونيكه تنهاترينه حتي سايه هم نداره***
اين منم كه خوبيهامو كسي هرگزنشناخته***اون كه تو راه رفاقت همه ي هستيشو باخته***
هركي با زمزمه ي عشق***دو سه روزي عاشقم شد***عشق اون باعث زجر همه ي دقايقم شد***

آنقدر سکوت را نعره زدم که لال شدم
آنقدر تنهایی را در آغوش کشیدم
که بازوانم در هم فرو رفت
و آنقدر در میان آشنایان غریب ماندم
که گم شدم ...

وقتی کوچیک بودیم دلمون بزرگ بود ولی حالا که بزرگ شدیم بیشتر دلتنگیم ............کاش کوچیک می موندیم تا حرفامون رو از نگاهمون بفهمن نه حالا که بزرگ شدیم و فریاد هم که می زنیم باز کسی حرفمون رو نمیفهمه

تو را لحظه ای خواهم پذیرفت که خودت بیایی، با دل خود، نه با آرزوی من

انقدر باورت دارم که اگر بگویی باران ***خیس*** میشوم

باران می بارید ،
دختر بچه دستش را به آسمان گرفت ،
گفت : خدایا گریه نکن !
آدم ها درست میشن

این واقعا شگفت انگیز است که دو غریبه ، بهترین دوستان هم می شوند ،
اما این واقعا تاسف اور است که بهترین دوستان با هم غریبه شوند .

مرگ به عشق گفت:چرا همه تو را دوست دارند ولی از من میترسند؟عشق گفت:چون من دروغ هستم و تو حقیقت..

دوست خوب داشتن بهتر از تنهایی،و تنهایی بهتر از با هرکس بودن است...

تنها یک تنها میداند که تنهایی تنها درد یک تنها نیست...

اگه مطلبی دارین میتونید تو نظرات بگین یا به این آی دی secret.garden1987 بفرستید تا به اسم خودتون بزارم تو وبلاگ.مرسی

درد من حصار بركه نيست! دردزيستن با ماهيانيست كه فكر دريا به ذهنشان خطور نكرده...

بارون

حتما تو نظرات جواب بدین...سپاسگذارم..

یادمان باشد...

شایعهههههه

اینم از گلشیفته خانم فراهانی... واقعا که شرم آوره

نوشته‌های پیشین

آرشیو موضوعی

نویسندگان

پیوندها