تو را چون ستاره ای که بر چشمانم روشنی



بخشید می پنداشتم



چون نسیمی که در هوای غمزده دلم بر آن



زندگی بخشیده ای



اما افسوس



افسوس که تو مرا به مرداب آرزوهایم کشاندی



و در مرگ آرزوهایم



به هیچ بودن خود نیز رسید ه ام .



اینک تنها در خیال خود



با آرزوهای خاکستر شده خود



همراه با دل سر خورده خود



از دیگران کناره گرفته



و خود را به باد سپرده ام .



بادی که هر لحظه به سوئی می وزد



و من نیز ....